امروز یکم نگران شدم که نکنه بخاطر حرفای دیشب دیگه باهم مثل قبل حرف نزنیم ، امروز رفتیم دکی مامان و برگشتیم، من اومدم خونه ننه، شدم و همش گرمم میشه . الان ابجیم رو تختشه و منم این پایین کنارشم . دلم میخواست راجع به این موضوع باهاش حرف بزنم اما یه بار گفتم تو هال که بودیم الان دیگه سختمه دوباره بگم ! الان اهنگ گذاشته باهم گوش بدیم امشب با عارفه حرف زدم بعد چند روز و دلم براش تنگ شده بود ! امشب یکم دیواره ی احساساتم نازک شده و امکان اینکه بزنم زیر
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت